-
تقدیر
یکشنبه 12 بهمنماه سال 1393 10:26
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است زندگی مثل زمان در گذر است زندگی آب روانی است روان میگذرد.. آنچه تقدیر...
-
در کوچه تنهایی ...
سهشنبه 29 مهرماه سال 1393 08:49
چندیست ز یاران قدیمی خبری نیست از آن همه خوبی و محبت اثری نیست چشمم به در و گوش و دلم تنگ در کوچه ی تنهایی من رهگذری نیست . . .
-
عطر بهار
جمعه 16 اسفندماه سال 1392 23:45
شیشۀ عطر بهار لب دیوار شکست و هوا، پر شد از بوی خدا... همه جا آیت اوست، دیدنش آسان ست سخت آن ست که نبینی او را...
-
پاییز...
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 10:15
پاییز که می شود دلم تَرَک بر می دارد مثل تَرَک های درخت انار باغچه حیاطمان پاییز را خیلی دوست دارم ولی رنگ خزان اندوه دلم را فزونی می بخشد اندوهی که نمی دانم ریشه اش از کجاست شاید هم بغضی فرو خورده مثل انارهای باغچه که سرمای پاییز شکاف برتنشان انداخته و این بغض فرو خورده من هم اجازتی نیافته تا بارانی شود فقط بر هم...
-
قصه شیرین
جمعه 28 تیرماه سال 1392 23:09
مهرورزان زمان های کهن هرگز از خویش نگفتند سخن که در آنجا که توئی برنیاید دگر آواز از من! ماهم این رسم کهن را بسپاریم به یاد هرچه میل دل دوست، بپذیریم به جان، هرچه جز میل دل او، بسپاریم به باد! آه! بار این دل سرگشته من یاد آن قصه شیرین افتاد: بیستون بود و تمنای دو دوست آزمون بود وتماشای دو عشق در زمانی که چو کبک، خنده...
-
شده این همه عاشق باشی…؟!
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 15:33
تا به حال شده دوست داشتنت را قورت بدهی… ؟! لبخند بزنی… بی تفاوت باشی…؟ شده دلتنگی بپیچد به دلت،راه نفست راببندد،خفه ات کند… هی دستت برود سمت گوشی… برش داری… نگاهش کنی… پرتش کنی….. شده یک آهنگ برایت شود روحِ یک لحظه… بشود خاطره… و هر چه تکرار شود دیوانه ترت کند…؟ شده قسم بخوری دیگر کاری به کارش نداری… اما یکهو در یک...
-
یادگار عشق
شنبه 11 خردادماه سال 1392 23:12
زیر خاکستر ذهنم باقیست آتشى سرکش و سوزنده هنوز یادگاریست ز عشقى سوزان که بود گرم و فروزنده هنوز عشقى آنگونه که بنیان مرا سوخت از ریشه و خاکستر کرد غرق در حیرتم از اینکه چرا مانده ام زنده هنوز!!!!
-
لحظه دیدار نزدیک است
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 16:33
لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ ! های ! نپریشی صفای زلفکم را، دست! آبرویم را نریزی، دل ! ای نخورده مست ! لحظه دیدار نزدیک است .
-
سال نو مبارک
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 15:00
عطر نرگس، رقص باد. نغمه شوق پرستوهای شاد. خلوت گرم پرستوهای مست. نرم نرمک میرسد اینک بهار. خوش به حال روزگار. سال نو مبارک
-
شــ ـاعـ ـرانـ ــه دو ساله شد
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 00:39
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست دارم... تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم... برای خاطرات نان گرم وبرفی که آب می شود... وبرای خاطره ی نخستین گلهای بهاری... تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم... تو را به جای همه ی کسانی که دوستت نمی دارند دوست می دارم... ای هم راز قصه های ناگفته! به وسعت قلب...
-
خدایا دلتنگم...
جمعه 29 دیماه سال 1391 12:30
گاهی آنقدر خدا صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من ، خدا میدانم خطا از من است از من که سالهاست گفته ام *ایاک نعبد*اما به دیگران هم دل سپرده ام از من که سالهاست گفته ام *ایاک نستعین* اما به دیگران هم تکیه کردم خدایا دلتنگم به اندازه تمام روزهای نبودنم...
-
پاییز رو به پایان است...
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 17:18
پاییز رو به پایان است و من... برای لحظه ای همقدم شدن با تو دلم تنگ است ... همقدم شدن باتو در یک عصربارانی ! هم کلام شدن باتو بر روی نیمکت های پارک... من دلم برای صدای خش خش برگ ها تنگ است من دلم برای تو تنگ است ....
-
ساکتم اما ...
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 10:14
توانا ترین مترجم کسی است که: سکوت دیگران را ترجمه کند! شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد... !
-
لحظه های خاموشی
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 11:18
میدانی چه می شود...! وقتی تمام احساساتت و عشقت را جمع کنی و همه را به یک نفر هدیه کنی ..! تمام تلاشت شادنگهداشتن او باشد. همه هستی ات باشد اما او بی اعتنا باشد و بی تفاوت. اینچنین است که لحظه های خاموشی جان می گیرند...
-
هرچه کردم نشدم از تو جدا
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 11:29
هرچه کردم نشدم از تو جدا ، بدتر شد گفته بودم بزنم قید تو را ، بدتر شد مثلا خواستم این بار موقر باشم و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد گفته بودی نزنم حرف دلم را به...
-
آواز عاشقانه...
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 16:20
آواز عاشقانه ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمیکند تنها بهانه دل ما در گلو شکست سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و"خاطره ها"در...
-
هرچه هستی باش اما باش ...
جمعه 28 مهرماه سال 1391 14:59
با توام ای لنگر تسکین! ای تکانهای دل! ای آرامش ساحل! با توام ای نور! ای تمام طیفهای آفتابی! ای دلشورهی شیرین! با توام ای شادی غمگین! با توام ای غم! غم مبهم! هر چه هستی باش! اما کاش... نه، جز اینم آرزویی نیست: هر چه هستی باش اما باش !!!
-
وقتی آدم یک نفر رو دوست داره...
سهشنبه 25 مهرماه سال 1391 18:41
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند تنهایی تو کامل می شود . . .
-
گاهـی آرزو میکـنم ...
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 23:44
گاهـی آرزو میکـنم ... کـاش هـرگـز نـمیدیـدمـت تا امـروز غــم نـدیدنـت را بخورم!!! کـاش لبـخـندهایـت آن قـدر زیبا نبـود کـه امـروز آرزوی دیـدن یـک لحـظه فـقط یک لحـظه از لبخـندهای آرامـش بخـشت را داشته باشم! کـاش چشـمان معـصومـت بـه چشمانـم خیـره نمیشـد تا امـروز چشـمان مـن به یـاد آن لحـظه بـهانه گـیرند و اشـک...
-
دوباره شب
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1391 03:03
دوباره شب، دوباره طپش این دل بیقرارم دوباره سایه حرفهای تو که روی دیوار روبه رو می افتد دلم میخواهد همه دیوارها پنجره شوند ومن تو ار در میان چشمانم بنشانم دوباره شب، دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ابرهای عالم پر نمی شود تا تمام باران را بگوید دوباره شب، دوباره یاد توکه این دل بیقرار را بیدار نگه داشته دوباره...
-
هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را میخواهم
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 13:51
مَـ טּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟ ڪُجایے ؟ در چـﮧ حالے ؟ پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم و فـریـاد مے زنـم تنهـاییـت بـراے مَـ טּ غُصـه هـایـت بـراے مَـ טּ هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت بـراے مَـ טּ تـو فـقـط بـخـنـد آنقـدر بـلـند تـا مَـ טּ هـم بشـنوم صـداے خـنـده هـایـت را ......... صـداے...
-
قصه های عاشقانه
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 02:58
حس غریبی ست دوست داشتن وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده به بازی اش میگیریم هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر ! هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر !.... تقصیر از ما نیست ... تمامی قصه های عاشقانه این گونه به گوشمان خوانده شده اند !!!
-
مرد بی جان
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 02:02
مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش ، کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ، کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ، خیابان ساکت بود ، فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد در پس کورسوی نور شعله های...
-
می روم از رفتنم دل شاد باش !!!
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 01:49
باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم من می توانم ! می شود ! آرام تلقین میکنم حالم، نه اصلا خوب نیست، تا بعد، بهتر می شود فکری برای این دل آرام غمگین میکنم من می پذیرم شکست خویش را می روم از رفتنم دل شاد باش !!! خود را برای درک این، صد بار تحسین میکنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! این جمله را با تلخی اش صد...
-
لحظه های کاغذی
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 00:42
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری صندلی های خمیده ، میزهای...
-
تو زیباترین آرزوی منی
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 00:27
برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنارتو درگیر آرامشم همین ازتمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست توپایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه تو زیباترین آرزوی منی منو ازاین عذاب رها نمیکنی کنارمی به من نگاه نمیکنی تمام قلب تو به من نمیرسه همین که فکرمی برای من بسه از این عادت باتو بودن هنوز ببین...
-
من فـدای آن رخ زیبای تو
شنبه 3 تیرماه سال 1391 20:59
جان ما و جان آن چشمای تو بوسه می خواهم از آن لب های تو بوسه می خواهم که باشم تا سحر غرق در افکار و در رویای تو بوسه ای همچون شراب آتشین تا که مست افتم به زیر پای تو خوب میدانم امیـــد زندگی نیست درعالم کسی همتای تو چشم زاغی بندة درگاه توست غمزه داردنرگس شهــلای تو گرمرا رنجاندی ازخود می شوم ای بت سیمین بدن شیـدای تو...
-
دوستت دارم ...
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 19:56
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن ! دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری! دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست میداری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق ! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرامیخواهی! دوستت دارم از تمام...
-
چقدر دلم برایت تنگ شده
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 17:36
چقدر دلم برایت تنگ شده آنقدر که فقط نام زیبای تو در آن جای می گیرد عزیز من ، قلب من ای کاش می شد اشک های طوفانی ام را قطره قطره جمع کرد تا تو در دریای غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کنی ای کاش می شد فقط یک بار فریاد بزنم دوستت دارم و تو صدایم را می شنیدی نمی دانم چطور ، کجا و چگونه باید به تو برسم؟ ای کاش به جای عکس...
-
می سپارمت به خدا
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 17:33
می سپارمت به خدا خدایی که هیچوقت نخواست تو را به من بسپارد . . .