شـاعــ ــرانـ ـه

!...شاعرانه هایی که جان می گیرند نم نم در هوای بارانی دلم بهانه اند، برای دوست داشتن تو همین

شـاعــ ــرانـ ـه

!...شاعرانه هایی که جان می گیرند نم نم در هوای بارانی دلم بهانه اند، برای دوست داشتن تو همین

نفس های دلتنگی...

 

  ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با این دل تنگم به عزیزم چه نویسم

 

                                            

 

                نفس های دلتنگی ...

 

 

            

ادامه مطلب ...

شب آرزوها

الهی نام تو ما را جواز،
مهر تو ما را جهاز،

شناخت تو ما را امان،
لطف تو ما را عیان.
الهی ضعیفان را پناهی.
قاصدان را بر سر راهی.
مومنان را گواهی.
چه عزیز است آن کس که تو خواهی.
الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد،
ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت.
ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت،
ای حی بی ذلت و ای معطی بی فطرت و ای بخشنده بی منت،
ای داننده رازها،
ای شنونده آوازها،
ای بیننده نمازها،
ای شناسنده نامها ،
ای رساننده گامها،
ای مبر از عوایق،
ای مطلع بر حقایق،
ای مهربان بر خلایق،
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
و بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر،
از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.

عشق...

 

عشق آرامش دلهاست اگر بگذارند  

     زندگی با تو چه زیباست اگر بگذارند 

          ای نگاه تو پرستوی پیام آور عشق  

                چشم تو چشمه رویاست اگر بگذارند.  

زیباترین...

زیباترین نگاه٬ نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود...
زیباترین سخنی که شنیدم٬ سکوت دوست داشتنی تو بود...
زیباترین احساساتم٬ گفتن از دوست داشتن تو بود...
زیباترین انتظار زندگیم٬ حسرت دیدار تو بود...
زیباترین لحظه زندگیم٬ لحظه با تو بودن بود...
زیباترین هدیه عمرم٬ محبت تو بود...
زیباترین تنهاییم٬ گریه برای تو بود...
زیباترین اعترافم٬ عشق تو بود...

به دلم مانده...

به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم

برایم آرزو شده که یک  کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم

به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم

تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم ، تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذارم

یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم، اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم

حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند ، نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه

این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند

به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی

به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است،

نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای

دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است

اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم ،

بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم

به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم ، عشق را از اعماق چشمانت ببینم

به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم ، عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم

لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم ...

یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است،

مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد ،

مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد

دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من ...

راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم

به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی  

و مرا در آغوش خودت بگیری...

به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی ،  

در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری...

به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود...  

مهدی لقمانی

بهار دلکش

بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد

از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد

در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن

که جنگ و کین با من حزین روا نباشد

صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت

نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد

اگر که با این دل حزین تو عهد بستی

عزیز من با رقیب من چرا نشستی؟

چرا دلم را عزیز من از کینه خستی؟

بیا در برم از وفا یک شب٬ ای مه نخشب

تازه کن عهدی که بر شکستی

(عارف قزوینی)