طبیبان را ز بالینم برانید
مرا از دست اینان وارهانید
به گوشم،جای این آیات افسوس،
سرود زندگانی را بخوانید
دل من چون پرستوی بهاریست
ازین صحرا به ان صحرا فراریست
شکیب او، همه در بی شکیبی ست
قرار او همه در بیقراری ست
دل عاشق،گریبان پاره خوشتر
به کوی دلبران آواره خوشتر
غم دل باهمه بیچارگی ها
از این غم ها که دارد چاره خوشتر
دلم یک لحظه یک جا نماندست
مرادنبال خود هرسو کشاندست
به هر لبخند شیرین دل سپردست
برای هر نگاهی نغمه خواندست
هنوزم چشم دل دنبال فرداست
هنوزم دل لبریز از تمناست
هنوز این جان برلب مانده ام را
در این بی آرزوئی آرزوهاست
اگر هستی زند هر لحظه تیرم
وگر _از عرش _بر خیزد صفیرم
دل از این عمر شیرین برنگیرم
به این زودی نمیخواهم بمیرم
سلام خوبی؟
اینترنتم وصل نمیشد بخاطر همین مقداری دیر شد
لینکیدمتون